چند روز پیش خوابی دیدم جالب. خواب دیدم جمعی از دوست و آشنا هستیم که به استقبال حاجیان رفتیم؛ در مسیر بازگشت با حاجی به سمت تالار ولیمه ، در سه خانه‌ ابلیسک وجود دارد که به آن‌ها سنگ باید بزنیم. اما سنگ‌ها قبل از دیوار خانه زمین می‌افتد و رمی نمی‌شود! ابلیسک‌ها شبیه آلاچیق بودند که برخی در آن استراحت می‌کردند و سقف آن همانند ابلیسک‌های معروف هرمی بود. پس از رمی ناموفق به خانه‌ای رفتیم برای ولیمه. تالار درون یک ابلیسک بزرگ بود و به شدت اعیانی.

این روزها که حاجیان در مکه هستند و در حدیث است که در آخرامان ثروتمندان برای چه و فقرا برای چه به حج می‌روند. خواستم بگویم مراقب باشیم. اما مشکل آنجاییست که لغت و گفتار مربوط به دانش و علم است و عمل از جنس دیگری است. هر آنچه بنویسیم و بگوییم باز هم وضع به همین منوال است که عمل می‌تواند مطابق باشد یا نباشد.

نگرانم درس‌های حوزه به کار نیایند. باید به دنبال استاد غربت وطن کشید و مهاجرت کرد،‌چه در نفس چه در آفاق.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فانوس پونه عروسک دکوراسیون زیبا توضیحات در مورد رشته شبکه ونرم افزار وبسایت پشتیبانی شیلی چت بایگانی سوالات نمونه سوالات hse فنی حرفه ای لینک های پی بی ان pbn ایرانی زیبا میم_الف_دال ئەگەر ئەم پۆسته دەبینی، کامێنتێک دانێ